خلاصة كتاب "بنويس تا اتفاق بيفتد" تاليف هنريت كلاوسر
امير هاشمي (عضو هيئتعلمي دانشگاه صنعتي اصفهان):
به نظر كتاب ياد شده، كتابي است كه هر دانشجو و استاد بايد از موضوع آن آگاه باشد. در واقع، اين كتاب با رويكردي علمي و با روايت تعدادي داستان واقعي، نشان ميدهد كه اگر ذهن ما روي هدف خاصي متمركز شود، اين هدف حتما محقق خواهد شد و گام نخست در اين راستا تنها اين است كه "هدف خود را بنويسيد".
در قسمت پاية مغز، به اندازة يك بند انگشت گروهي از سلولها قرار دارند كه كارشان دستهبندي و ارزشگذاري اطلاعات ورودي به مغز است. اين قسمت را سيستم فعالساز مشبك (Reticular Activating System) يا به اختصار RAS ميناميم.
اين سيستم اطلاعات ضروري را به بخش فعال مغز و اطلاعات غيرضروري را به بخش نيمههوشيار مغز ارسال ميكند. RAS مغز را بيدار ميكند و آن را هوشيار نگه ميدارد. اين رفتار RAS مشابه صداي گرية كودكي است كه نيمهشب پدرومادر خود را بيدار ميكند.
RAS سروصداهاي غيرضروري در نيمهشب (مانند صداي چكه كردن شير آب يا ماشينهاي در حال عبور) را به بخش نيمههوشيار مغز هدايت ميكند و تنها ما را براي موارد ضروري بيدار ميكند. دقيقترين و آشناترين مثال براي سيستم فعالساز مشبك تجربهاي است كه هر كدام از ما داشتهايم. فرض كنيد در اتاق شلوغي هستيد و به سختي ميتوانيد صداي ديگران را بشنويد. ناگهان فردي از طرف ديگر اتاق شما را صدا ميزند و شما باهم شروع به صحبت ميكنيد ولي در عين حال متوجه سروصدا و صحبتهاي ديگران نميشويد. در واقع به طور ناخودآگاه شما به تقسيمبندي دادههاي ورودي به مغز ميپردازيد و به نوعي دادهها را فيلتر ميكنيد.
همچنين فرض كنيد تا حالا خودرويي به رنگ آبي نداشتهايد و حالا يك خودروي آبيرنگ ميخريد. در اين صورت اگر به خيابان برويد تمركز شما تنها بر خودروهاي آبي خواهد بود و متوجه ميشويد چقدر خودروي آبي در شهر وجود داشته و شما تا حالا به آنها توجه نداشتهايد. نوشتن روي كاغذ درست شبيه خريد خودروي آبي است. با اين كار به مغز خود هشدار ميدهيد كه به نشانههاي مرتبط با موضوع مورد نظر توجه كند. در واقع نوشتن به شيوة فكر كردن درست هم كمك ميكند. به شما آموزش ميدهد چطور انتخاب كنيد و اين مهمترين نكته در آموزش است. زماني كه شروع به نوشتن ميكنيد، احساس ميكنيد كه ذهن شما آشفته بازاري از ايدههاي نيمهشكل گرفته است*. عمل نوشتن شما را وادار به مرتب كردن آنها ميكند. شما را وادار به گزينش ميكند و اين امر نظم فكري را براي شما به ارمغان خواهد آورد.
وقتي اهداف خود را روي كاغذ مينويسيد، حتما ترسها و نگرانيهاي خود از نرسيدن به اين اهداف را هم بنويسيد. با اين كار ترسها را از آرزوها جدا ميكنيد و در اين بين ممكن است راهي براي رسيدن به اهدافتان پيدا كنيد. نوشتن درباره اهداف باعث تمركز شما روي آنها ميشود و مثل چراغ فانوس دريايي راهنماي رسيدن شما به اهدافتان است. نكته مهمي كه دربارة نوشتن وجود دارد اين است كه نوشتن باعث ميشود شما نسبت به موضوع متعهد شويد. حتما راجع به شكستها و موفقيتهاي خود بنويسيد تا اعتماد به نفس شما افزايش پيدا كند.
"قبول شكست بخشي از مسير موفقيت است و انسان را به حقيقت زندگي نزديكتر ميكند. در واقع هيچ شكستي وجود ندارد و فقط نتايج كار به تاخير ميافتند". يك راه خوب در مواجهه با شكست تغيير نيمكره فعال مغز است. نيمكره سمت راست مغز، احساسات را كنترل ميكند در حاليكه نيمكره چپ مغز، افكار منطقي را اداره ميكند. اگر با كمك نيمكره منطقي دچار شكست شدهايد، يك تكيهگاه احساسي براي خود پيدا كنيد. درباره اينكه رسيدن به هدف چه حسي در شما ايجاد ميكند، بنويسيد. برعكس اگر جنبههاي احساسي باعث شكست شما شده است، كاري عملي انجام دهيد.
در پايان، پيشنهاد كتاب اين است كه يك دفترچه يادداشت كوچكي تهيه كنيم و آن را هميشه همراه خود داشته باشيم و هر وقت ايدهاي به ذهنمان ميرسد، سريع آن را يادداشت كنيم. اين كار باعث فعال كردن مغزمان در مورد اين ايدهها ميشود. يك ايده سادهتر اين است كه هر روز صبح كه از خواب بيدار ميشويم، تنها عنوان كارهايي را كه ميخواهيم در طول روز انجام دهيم را روي يك تكه كاغذ بنويسيم. اين كار باعث ميشود پس از مدتي فهرست كارهايي را كه قابليت انجام آنها را در طول روز داريم ثبت كنيم و اين در افزايش احساس موفقيت در ما نقش موثري دارد.
*اين عبارت گرفته شده از "فريدزكريا" روزنامهنگار آمريكايي است.
امير هاشمي (عضو هيئتعلمي دانشگاه صنعتي اصفهان):
به نظر كتاب ياد شده، كتابي است كه هر دانشجو و استاد بايد از موضوع آن آگاه باشد. در واقع، اين كتاب با رويكردي علمي و با روايت تعدادي داستان واقعي، نشان ميدهد كه اگر ذهن ما روي هدف خاصي متمركز شود، اين هدف حتما محقق خواهد شد و گام نخست در اين راستا تنها اين است كه "هدف خود را بنويسيد".
در قسمت پاية مغز، به اندازة يك بند انگشت گروهي از سلولها قرار دارند كه كارشان دستهبندي و ارزشگذاري اطلاعات ورودي به مغز است. اين قسمت را سيستم فعالساز مشبك (Reticular Activating System) يا به اختصار RAS ميناميم.
اين سيستم اطلاعات ضروري را به بخش فعال مغز و اطلاعات غيرضروري را به بخش نيمههوشيار مغز ارسال ميكند. RAS مغز را بيدار ميكند و آن را هوشيار نگه ميدارد. اين رفتار RAS مشابه صداي گرية كودكي است كه نيمهشب پدرومادر خود را بيدار ميكند.
RAS سروصداهاي غيرضروري در نيمهشب (مانند صداي چكه كردن شير آب يا ماشينهاي در حال عبور) را به بخش نيمههوشيار مغز هدايت ميكند و تنها ما را براي موارد ضروري بيدار ميكند. دقيقترين و آشناترين مثال براي سيستم فعالساز مشبك تجربهاي است كه هر كدام از ما داشتهايم. فرض كنيد در اتاق شلوغي هستيد و به سختي ميتوانيد صداي ديگران را بشنويد. ناگهان فردي از طرف ديگر اتاق شما را صدا ميزند و شما باهم شروع به صحبت ميكنيد ولي در عين حال متوجه سروصدا و صحبتهاي ديگران نميشويد. در واقع به طور ناخودآگاه شما به تقسيمبندي دادههاي ورودي به مغز ميپردازيد و به نوعي دادهها را فيلتر ميكنيد.
همچنين فرض كنيد تا حالا خودرويي به رنگ آبي نداشتهايد و حالا يك خودروي آبيرنگ ميخريد. در اين صورت اگر به خيابان برويد تمركز شما تنها بر خودروهاي آبي خواهد بود و متوجه ميشويد چقدر خودروي آبي در شهر وجود داشته و شما تا حالا به آنها توجه نداشتهايد. نوشتن روي كاغذ درست شبيه خريد خودروي آبي است. با اين كار به مغز خود هشدار ميدهيد كه به نشانههاي مرتبط با موضوع مورد نظر توجه كند. در واقع نوشتن به شيوة فكر كردن درست هم كمك ميكند. به شما آموزش ميدهد چطور انتخاب كنيد و اين مهمترين نكته در آموزش است. زماني كه شروع به نوشتن ميكنيد، احساس ميكنيد كه ذهن شما آشفته بازاري از ايدههاي نيمهشكل گرفته است*. عمل نوشتن شما را وادار به مرتب كردن آنها ميكند. شما را وادار به گزينش ميكند و اين امر نظم فكري را براي شما به ارمغان خواهد آورد.
وقتي اهداف خود را روي كاغذ مينويسيد، حتما ترسها و نگرانيهاي خود از نرسيدن به اين اهداف را هم بنويسيد. با اين كار ترسها را از آرزوها جدا ميكنيد و در اين بين ممكن است راهي براي رسيدن به اهدافتان پيدا كنيد. نوشتن درباره اهداف باعث تمركز شما روي آنها ميشود و مثل چراغ فانوس دريايي راهنماي رسيدن شما به اهدافتان است. نكته مهمي كه دربارة نوشتن وجود دارد اين است كه نوشتن باعث ميشود شما نسبت به موضوع متعهد شويد. حتما راجع به شكستها و موفقيتهاي خود بنويسيد تا اعتماد به نفس شما افزايش پيدا كند.
"قبول شكست بخشي از مسير موفقيت است و انسان را به حقيقت زندگي نزديكتر ميكند. در واقع هيچ شكستي وجود ندارد و فقط نتايج كار به تاخير ميافتند". يك راه خوب در مواجهه با شكست تغيير نيمكره فعال مغز است. نيمكره سمت راست مغز، احساسات را كنترل ميكند در حاليكه نيمكره چپ مغز، افكار منطقي را اداره ميكند. اگر با كمك نيمكره منطقي دچار شكست شدهايد، يك تكيهگاه احساسي براي خود پيدا كنيد. درباره اينكه رسيدن به هدف چه حسي در شما ايجاد ميكند، بنويسيد. برعكس اگر جنبههاي احساسي باعث شكست شما شده است، كاري عملي انجام دهيد.
در پايان، پيشنهاد كتاب اين است كه يك دفترچه يادداشت كوچكي تهيه كنيم و آن را هميشه همراه خود داشته باشيم و هر وقت ايدهاي به ذهنمان ميرسد، سريع آن را يادداشت كنيم. اين كار باعث فعال كردن مغزمان در مورد اين ايدهها ميشود. يك ايده سادهتر اين است كه هر روز صبح كه از خواب بيدار ميشويم، تنها عنوان كارهايي را كه ميخواهيم در طول روز انجام دهيم را روي يك تكه كاغذ بنويسيم. اين كار باعث ميشود پس از مدتي فهرست كارهايي را كه قابليت انجام آنها را در طول روز داريم ثبت كنيم و اين در افزايش احساس موفقيت در ما نقش موثري دارد.
*اين عبارت گرفته شده از "فريدزكريا" روزنامهنگار آمريكايي است.
تصویر